آقاجون مشغول یاد دادن بازی یهقلدوقل به آوا بود. خودش از قدیما استاد این بازی بود. من همیشه در یاد گرفتنش بیاستعداد بودم و هیچ وقت اصولی یاد نگرفتم.
همینطور که با دقت تماشایشان میکردم، مامانی با یک جعبه چای وارد اتاق شد و گفت:
«نازدونه، تو این جعبه که آوردی، چی باید بگذاریم؟»
آقاجون که غرق بازی بود، سرش را برگرداند و گفت:
«کدوم؟ چقدرم قشنگه!»
گفتم: «آقاجون میدونم شعر سعدی رو بیشتر دوست دارین، ولی فقط طرح شاهنامه داشت.»
لبخند زد و گفت: «باباجان، همین که طرحش ایرانیه، عالیه!»
رو به مامانی کردم و گفتم:
«مامانی! معمولا روی میز پذیرایی چی میگذاری؟»
گفت: «والا گلمحمدی و نبات برای چای، مویز برای خودم، توت خشک برای آقاجون، شکلات و آجیل هم برای بچهها روی میزه.»
جعبه چای را بردم آشپزخانه و طبق سلیقهی مامانی پرش کردم.
گفتم: «مامانی، چند تا دمنوش آماده هم گذاشتم، تیبگ هم بگذارم؟»
گفت: «نه مادرجون، همیشه بساط چای تازهدم تو خونهی ما به راهه!»
همه چیز را مرتب داخل جعبه دمنوش و جعبه چای گذاشتم تا هم تمیز بمونه، هم روی خوراکیها گرد و خاک ننشینه. ?
آقاجون که هنوز مشغول آموزش بازی با تیلهها بود، رو به مامانی کرد و گفت:
«گلینجان! حالا یه چای زعفرونی تو میچسبه...»
گفتم: «آقاجون، من میارم.»
خندید و گفت:
«نه دیگه... چای با دست گلینجان، صفای دیگهای داره.»
مامانی لبخند دلبرانهای زد و به سمت آشپزخانه رفت...
برای نگهداری و پذیرایی تنقلات، دمنوشها و چایهای مختلف، این فوقالعاده کاربردی و زیبا هستن. هم ظاهر شیکی دارن، هم فضای پذیراییتون رو مرتب و منظم میکنن. ??