آقاجون برای بورانی بادمجان، بساط آتش و زغال در حیاط به پا کرده بود.
در حال کباب کردن بادمجونها بود که مامانی رفت تا براش چای دم کنه.
بادمجونها که کباب شدند، عطر چای تازهدم مامانی هم فضای خونه رو پر کرده بود.
مامانی پرسید: «تو هم چای میخوری؟ برات بیارم؟»
گفتم: نه، الان میل ندارم.
تا آقاجون دستاشو بشوره، مامانی میز رو برای چای عصرونه آماده کرد.
سیبهای سبز را داخل کاسهی گلسرخیِ پرندهدار و کلوچههای سنتی رو داخل رولتخوری گلسرخی گذاشت.
ظرفها رو روی رومیزی ترمهی آبی با بتهجقههای نارنجی و زرد چید.
اون میز، جای دنج خونه برای چاینوشی مامانی و آقاجونه — جایی کنار پنجره که حوض آبی و درختهای سبز از اونجا پیداست.
آقاجون پشت میز نشسته بود که مامانی با سینی چای و استکانهای کمرباریک گلسرخی وارد شد.
آقاجون خم شد، سینی چای رو ازش گرفت و روی ترمه آبی گذاشت. از ظرف گلسرخی، سیب برداشت، به مامانی داد و گفت:
«بنشین گلینجان... بنشین تماشایت کنم.»
اگر دنبال ظروف پذیرایی خاص برای چای عصرونه هستی، ست گلسرخی با طرح پرنده و رولتخوری گلدار، انتخابی زیبا و اصیل برای لحظههای دنج خونهست ☕️?