بعد از تموم شدن کلاس آنلاین، رفتم آشپزخونه و برای رفع خستگی، یک چای دارچینی خوشعطر توی استکان کمرباریک سرامیکی ریختم.
مامانی شیرینی کرهای را از فر درآورده بود و گذاشته بود خنک بشه.
با اون عطر و بویی که پیچیده بود، نمیشد بیخیالش شد!
یدونه از شیرینیها برداشتم و با استکان چای رفتم کنار پنجره. از پشت شیشههای رنگی پنجره، مامانی آبی و آقاجون سبز دیده میشدند.
مامانی و آقاجون مشغول پاک کردن آلبالو برای شام مهمونی فردا بودند.
پنجره را باز کردم و گفتم: «قربونتون برم، انقدر قشنگین! بیام کمک؟»
مامانی گفت: «نه عزیز دلم.»
گفتم: «چای بیارم؟»
آقاجون گفت: «بله بله نازدونه جان، بیار!»
سینی بیضی گلگلی آبی را که گوشهاش یک پرنده سفید بزرگ داشت از قفسه درآوردم.
دو تا استکان کمرباریک گلدار داخل سینی گذاشتم و قندون ششضلعی گل آبی را با توت خشک برای آقاجون پر کردم.
چای دارچینی خوشرنگ را داخل استکانها ریختم. نور که از پشت پنجره به استکانها میخورد، گلهای آبی روی استکانها در کنار رنگ عنابی چای زنده و درخشان میشدند.
چند تا شیرینی کرهای هم کنار چایها گذاشتم و راهی حیاط شدم.
سینی چای را گذاشتم کنار آقاجون و گفتم:
«مامانی، شیرینی مثل همیشه عالیه، مزهاش بهشتیه!»
آقاجون یکی از شیرینیها را گذاشت تو دهنش و گفت: «بهبه، بینظیره!»
همینطور که شیرینی دوم را برمیداشت، با لبخند رو به مامانی گفت:
«حور بهشت خوانمت، ماه تمام گویمت
کادمی ندیدهام، چون تو پری به دلبری...»
اگر در جستجوی هدیهای برای زوج، هدیه تولد یا کادوی خونهنویی هستید، این مدل از ست چایخوری گلگلی آبی با پرنده سفید گزینهای زیبا و ماندگار است.
