از در حیاط که وارد شدم، دیدم ۳ تا جعبه چوبی پر از زردآلو کنار تخت حیاط هست.
مامانی و آقاجون همینطور که حرف میزدند و ریز ریز میخندیدند، داشتند تندتند هستههای زردآلو را درمیآوردند و داخل قابلمه میانداختند.
گفتم: سلام قشنگای من!
مامانی گفت: سلام به روی ماهت عزیزم. بیا اینجا که به موقع اومدی!
گفتم: بهبه، خداقوت... چی میخواین بسازین؟
مامانی: لواشک و یه کمی هم برگه زردآلو.
مامانی گفت: «اول ببین چی برات خریدم. اون ظرف پذیرایی گندمی که توی بوفه است، ست چایخوریش رو پیدا کردم. چون آقاجون خیلی دوست داشت براتون خریدم.»
آقاجون گفت: «کدوم؟ باز کن ببینیم!»
مامانی گفت: «همون که گفتیم شبیه موهای بافتهشده مامانی هست»
روبان و بعدش در جعبه رو باز کردم. اول دو تا فنجون ششضلعی نمایان شد که یک خوشه گندم طلایی و مشکی کنار بدنهشون نقاشی شده بود.
یک قندان در چوبی هم کنارشون بود و در آخر، یک سینی گرد بزرگ که لبهاش طلایی بود و روی اون هم طرح گندم نقاشی شده بود — یک سرویس چایخوری سرامیکی زیبا و خاص.
آقاجون فنجان چای را برداشت، لبخندی زد و گفت:
«آره یادم اومد...»
نگاهش برگشت به سمت مامانی و با بشکن زدن ادامه داد:
«بر گیسویت ای جان کمتر زن شانه
چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه»
مامانی که لبش به خنده باز شد، برگشت گفت:
«نازدونهجان، خیلی قشنگه... دستت درد نکنه! چرا اینقدر زحمت کشیدی؟»
گفتم: «مبارکه! خودم دوست داشتم توی دستای شما ببینمش. مامانی چای دارین؟»
مامانی: «آره نازدونه، تازه دم.»
گفتم: «پس من برم لباسامو عوض کنم و برای شما تو این فنجونای چایخوری گندمی چای بیارم. برای خودمم یه لیوان شربت آلبالویی خوشمزه میریزم که دلم حال بیاد.»
سرویس چایخوری گندمی با طراحی دستساز و نقاشی طلایی، برای پذیرایی عصرانه، هدیه خانهنوی یا سالگرد ازدواج فوقالعادهست.
فنجانهای چای سرامیکی با لبه طلایی و سینی پذیرایی گرد، نمادی از ظرافت و گرمای چای ایرانی هستند — درست مثل لبخند مامانی وقتی چای تازهدمش را در فنجان میریزد.