شب موسیقی و چای در ایوان؛ ست پذیرایی سرامیکی با حال و هوای خاطره‌ها
14
۱ ماه پیش
0
سمیه سهیلی

شب موسیقی و چای در ایوان؛ ست پذیرایی سرامیکی با حال و هوای خاطره‌ها

آقاجون پشه‌بند را روی ایوان برپا کرده بود.
آسمان صاف و پر از ستاره‌های ریز و درشت بود و هلال ماه از لابلای شاخ و برگ‌های درخت گیلاس دلبری می‌کرد.
بوی شب‌بوهای باغچه در هوا پیچیده بود و همه‌چیز برای یک شب آرام و شاعرانه آماده بود.

آقاجون دکمه‌ی روشن ضبط دو کاسته قدیمی را زد و صدای استاد شجریان سکوت شب را شکست:
? «ای مه من، ای بت چین، ای صنم...»

مامانی سفره‌ی مخمل قرمز قند را روی تخت پهن کرد و کله‌قند را وسط سفره گذاشت.
آقاجون که داشت قندشکن را از مامانی می‌گرفت، نگاهش در نگاه مامانی گره خورد و آرام زمزمه کرد:
«من ز تو دوری نتوانم دیگر...»

مامانی لبخند زد و رفت سراغ سماور که داشت قل‌قل می‌جوشید.
گفت:
«نازدونه، تا من چای می‌ریزم پاشو یه چیزی بیار با چای بخوریم.»

گفتم:
«به روی چشم.»

سینی چوبی مامانی را از کابینت درآوردم که سه تا ظرف سرامیکی دردار داخلش بود.
روی در هر کدوم، یه پرنده طلایی کوچک نشسته بود که انگار مواظب خوراکی‌های داخل ظرف‌هاست.

داخل ظرف اول برای مامانی مویز ریختم، دومی را برای آقاجون با توت خشک پر کردم و سومی را با پولکی.
سینی را برداشتم و به ایوان رفتم.

آقاجون آخرین قند را شکست که مامانی از جا بلند شد.
گفتم:
«مامانی، همه چی آوردم... کجا میری؟»
لبخند زد و گفت:
«برم براش اسفند دود کنم.»

 برق چشم‌های آقاجون دیدن داشت... 

اگر برای پذیرایی، دنبال ظروف دردار جمع‌وجور و کاربردی هستید،
این ست پذیرایی سرامیکی با سینی چوبی انتخابی خوش‌سلیقه و ماندگار است.

نظر خود را بنویسید...