دیشب با چند تا از نوهها اومده بودیم خونهی مامانی. انقدر حرف زدیم و فیلم دیدیم و بازی کردیم که دیگه شب همونجا خوابیدیم.
صبح که بیدار شدم، دیدم مامانی توی آشپزخونه داره چای تازهدم ایرانی آماده میکنه.
گفتم: «سلام مامانی قشنگم ? آقاجون خوابن؟»
مامانی گفت: «سلام به روی ماهت نازدونه، نه، رفته نون تازه بخره.»
گفتم: «مامانی برای چیدن صبحانه چیکار کنم؟»
گفت: «تخممرغ آبپز کردم، مربا و عسل هم روی میز گذاشتم، بریز داخل ظرفها.»
وقتی چشمم به تخممرغها افتاد، گفتم: «مامانی کی فرصت کردی این تخممرغا رو رنگی کنی؟»
لبخند زد و گفت: «پوست پیاز ته سبد بود، دیدم آوا دوست داره، براش با پوست پیاز رنگشون کردم.»
صورتش رو بوسیدم و گفتم: «چقدر مهربونین آخه»
برای پذیرایی صبحانه چه ظرفی قشنگتر از ظروف سرامیکی گلسرخی؟
مامانی یه ست کاسه چهارتایی گلسرخی با پرنده طلایی داره که همیشه روی میز صبحانهاش میدرخشه.
داخل کاسه گلسرخی کوچکتر، عسل ریختم، دو تا کاسه دیگه رو با مربای هویج و گل محمدی پر کردم و تخممرغهای رنگی را داخل کاسه بزرگتر چیدم.
برای کره و پنیر صبحانه هم از کرهخوری گلسرخی سرامیکی استفاده کردم تا میز صبحانه رنگ و جلوه خاصی بگیره.
همینطور که در حال چیدن میز بودم، آقاجون با بربری و سنگک تازه وارد شد.
گفتم: «سلام آقاجون، دستتون درد نکنه، سنگک کافی بود.»
گفت: «برای بچهها هر دو نوع رو خریدم، میدونم دو تاشون سنگک دوست ندارند.»
با خنده گفتم: «قربونت برم، انقدر قشنگین آخه ? حواستون به همهچیز هست.»
آقاجون با ذوق گفت: «مربای گل محمدی که دیروز گلینجان پخت هم که هست!»
یه تیکه از نون سنگک کند، زد تو مربا و گفت:
«بهبه! وصفت نگنجد در بیان گلین جان!…»
اگر دنبال ظروف سرامیکی خاص برای صبحانه یا پذیرایی مهمانها هستید،
این ست گلسرخی با پرنده طلایی، هم زیباست، هم پر از حس نوستالژی و مهربونی ایرانی.
