همینجور سبد انجیر به دست، داشتم از ایوون میرفتم سمت آشپزخونه که چشمم خورد به چند تا ظرف پذیرایی پایهدار سرامیکی سفید که توی بوفه کنار هم چیده شده بودند.
نزدیکتر رفتم. در بوفه را باز کردم. سه سایز مختلف از این ظروف سرامیکی با لبههای طلایی چشمنوازی میکردند و کنارشون طرح گندم مشکی و طلایی نقاشی شده بود.
به مامانی گفتم:
«اینا چقدر قشنگن! گندمهاش شبیه موهای شماست وقتی مثل الان میبافیشون »
رو کردم به آقاجون و گفتم:
«نگاه کنین این طرح رو، شبیه نیست؟»
آقاجون که داشت کانالهای تلویزیون رو بالا پایین میکرد، با کنجکاوی از اون طرف گفت:
«بذار درست ببینم!»
پاشد، اومد نزدیکتر، نگاهی به مامانی کرد و با لبخند و دلبری ریزی گفت:
«خودِ خودشه!»
و شروع کرد به زمزمه کردن:
ساچین اوجون هرمزلر، گولو غونچا درمزلر، ساری گلین...
لبخند روی لب مامانی نقش بست. من هم از فرصت استفاده کردم و سایز متوسط اون ظرف پذیرایی پایهدار سرامیکی رو زدم زیر بغلم تا ببرم آشپزخونه.
مامانی گفت:
«کجا میبری؟»
گفتم:
«میبرم انجیر بریزم. ببرم؟»
گفت:
«ظرف برای استفادهست دیگه قربونت بشم ?»
برای جهیزیه یا پذیرایی اگر دنبال یک ست پذیرایی پایهدار شیک و سرامیکی هستید، این مدل انتخابی فوقالعاده و ماندگار است.
