فنجان قهوه‌خوری گل‌دار؛ یک هدیه روز مادر با عطر خاطره
22
۲ هفته پیش
0
سمیه سهیلی

فنجان قهوه‌خوری گل‌دار؛ یک هدیه روز مادر با عطر خاطره

ظهر که رسیدم خونهٔ مامانی، آقاجون با حوصله نوارکاستی که پاره شده بود را با خودکار جمع می‌کرد. مامانی کنارش نشسته بود و داشت بافتنی جدیدشو سر می‌انداخت.

با «سلام قشنگ‌های من» ورودمو اعلام کردم. هنوز کفش‌هامو درنیاورده بودم که صدای خاله زیبا اومد:
نازدونه بیا ببین چی خریدم.

با ذوق رفتم سمتش. روی میز چندین ست فنجان و زیر‌فنجانی گل‌گلی قهوه‌خوری چیده بود؛
فنجان‌های قهوه‌خوری کوچیک و ظریف با گل‌های ریز و خوش‌رنگ، ترکیبی از آبی و صورتی و سبز. هم ساده بودند، هم دلبر؛ از اون مدل‌هایی که آدم دلش می‌خواد هر روز باهاش قهوه بخوره.

گفتم: خاله چقدر خوشگلن… این همه فنجان قهوه‌خوری می‌خواین چیکار؟

خاله گفت: برای همکارام گرفتم، هدیه روز مادر. هم کاربردیه، هم یادگاری قشنگ.
بعد مکث کرد و با لبخند ادامه داد: راستی، یه دونه از این فنجان قهوه‌خوری گل‌دار هم برای توئه. هر کدومو دوست داری بردار. می‌دونستم از این چیزا خوشت میاد.

گفتم: آخ جون… واقعاً؟ دستت درد نکنه.

با ذوق خم شدم روی میز. گفتم: مامانی، به نظرتون کدوم فنجان قهوه‌خوری قشنگ‌تره؟

مامانی از بالای عینکش نگاه کرد و گفت: والا همشون.

رو به آقاجون، با شیطنت گفتم: برای مامانی کدومشو انتخاب می‌کردید؟

آقاجون پیچ نوارکاست رو سفت کرد، نگاهی به مامانی و فنجان‌ها انداخت و گفت:
گلین‌خانوم اون گل‌ریزِ صورتی رو بیشتر دوست داره، به‌نظرم.

رو به مامانی نگاه کردم. با سر تأیید کرد و لبخند زد.

گفتم: آقاجون از کجا فهمیدید؟

آقاجون لبخندش عمیق‌تر شد و رو به مامانی گفت:
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشاراتِ نظر، نامه‌رسانِ من و توست

نظر خود را بنویسید...