از درِ حیاط که وارد شدم، صدای خندههای از ته دلِ مامانی، توجهم را جلب کرد. دیدم با لیلاخانم، از دوستهای قدیمیاش گرمِ گپ و گفت است.
از عطر شیرینی که در حیاط پیچیده بود، معلوم بود که مامانی برای پذیراییِ دوستش سنگ تمام گذاشته. دو تا پشتی ترکمن را تکیه داده بود به دیوار، فرش ترکمن هم روی تخت پهن بود. انواع برگهها و شیرینی نارگیلی، خیلی شیک داخل ظرفهای گلسرخی چیده شده بودند.
ناهیدخانم کنار تخت ایستاده بود و در حال خداحافظی با مامانی بود. سلام و خداحافظی من با ناهیدخانم یکی شد و مراسم بدرقه مامانی از تخت تا دمِ در، حدود ده دقیقه طول کشید.
به مامانی گفتم: «چه کادوی خوشگلی! بازش کنم؟»
مامانی گفت: «آره قربونت، باز کن.»
روی کادو، یک کارت و یادداشت از طرف لیلاخانم بود. روبان سرخابی و کاغذکادوی گلدار صورتی را باز کردم. داخل جعبه مقواییِ کاهیرنگ، دو تا فنجان نعلبکیِ سرامیکی سفید جا خوش کرده بودند. روی هر کدام از فنجانها، سه شاخه گل یاسیرنگ با ساقه و برگهای طلایی نقاشی شده بود.
گفتم: «مامانی، چقدر خوشگله! چهقدر دوستتون خوشسلیقه است!»
مامانی گفت: «دوستای من همشون خوب و خوشسلیقهان.»
گفتم: «انقدر که خودتون قشنگین!» و با شیطنت رو به آقاجون گفتم: «نظر شما چیه؟»
آقاجون نگاهی به مامانی کرد و با لبخند گفت:
«تو را آنی است در خوبی
که هر کس آن نمیداند...» ❤️
اگر در جستجوی هدیهای خاص برای زوجها یا کادوی خانهنویی هستید، این مدلِ فنجان نعلبکی سرامیکی با نقاشی گلهای یاسی، گزینهای ظریف و ماندگار است.
