آوا هنوز از راه نرسیده بود که گفت:
«مامانی ماکارونی برای من کنار گذاشتی؟»
مامانی سفت بغلش کرد و بوسید:
«آره قربونت، آوا. بیا کمکم کن.»
آوا، تو راه آشپرخونه، دست آقاجون را هم گرفت و با خودش به آشپزخونه برد.
چند دقیقه بعد خاله وارد شد.
گفتم: «بهبه! کادو برای کیه؟»
خاله لبخند زد و گفت: «داستان داره! چند روز پیش به دوستم میگفتم سالگرد ازدواج مامانی نزدیکه، آوا شنید و گفت باید هدیه بخریم. سایتی که همیشه ازش هدیه میخرم رو بهش نشون دادم و یکی رو خودش انتخاب کرد.»
خاله، آوا را صدا کرد.
آوا، چنگال بهدست اومد، خاله جعبه کادویی رو داد بهش و گفت:
«خودت بده بهشون!»
آوا با ذوق دوید سمت آشپزخونه و گفت:
«عروسی مبارک? براتون کادو آوردم مامانی!»
خاله ادامه داد:
«سالگرد ازدواجتون پیشاپیش مبارک. این هدیه رو آوا با سلیقه خودش انتخاب کرده.»
مامانی و آقاجون با تعجب و لبخند همدیگر را نگاه کردند.
آقاجون، صورت آوا را بوسید و گفت:
«قربون نفسم بشم من!»
گفتم: «باز کنید ببینیم چی توشه!»
کاغذ کادو که باز شد، جعبه کشویی با طرح گل و مرغ نمایان شد.
مامانی گفت: «چه طرح قشنگی!»
خاله لبخند زد: «اصلش داخل جعبه است!»
درِ جعبه که باز شد، همهمون ذوقزده شدیم.
دو استکان کمرباریک گلسرخی☕️ با نعلبکیهای هندسی و شعر «از صدای سخن عشق...» کنار قندون نقلی و ظریف جا گرفته بود.
روی نعلبکیها، دو پرنده عاشق نشسته بودند؛ یکی به انتظار، یکی در نگاه.
آوا گفت:
«مامانی دیدی روش نوشته عشق؟»
مامانی، آوا رو در آغوش گرفت و گفت:
«دیدم.دورت بگردم»
آقاجون نگاهی به مامانی کرد، لبخند زد و آرام خواند:
«اول منم که در همه عالم نیامدهست
زیباتر از تو در نظرم هیچ منظری»
اگر دنبال یک ست شیک و دونفره برای هدیه دادن هستید، این ست چایخوری گلسرخی یک پیشنهاد جذاب و خاصه.