مامانی مشغول هم زدن دیگ رب ? بود. از قدیم عادت داشت خودش رب بپزه؛ میگفت هم سالمتره، هم خوشمزهتر.
این بار قرار بود با میناخانم، همسایه روبهرویی، با هم رب بپزند.
هر دو بالای دیگ رب، که پلوپپلوپ صدا میکرد و بوی خوشش حیاط را پر کرده بود، از خاطرههای قدیمی ربپزون میگفتند که یهو مامانی گفت:
«نازدونه، برو دو تا چای بیار یه استراحتی بکنیم.»
مامانی همیشه عادت داره چای رو فقط تو استکان کمرباریک بخوره.
داشتم استکانهای گلسرخی رو درمیآوردم که آقاجون صدا زد:
«اگر برای مامانی چای میبری، از اون شیرینی کشمشیها هم براشون بگذار!»
داستان عوض شد!
استکان گلسرخیها رو گذاشتم سر جاش و از اون استکان نعلبکیهای گل آبی که یه زیر استکانی بزرگ دارن، برداشتم. برای پذیرایی یکنفره خیلی مناسبتر بودن??
زیر استکانیها مثل یه گلدون گل آبی بودن که روی هر کدوم، یه پرندهی کوچیک نشسته بود و انگار نیمخیز منتظر دانه برچیدن بود.
دو تا چای خوشرنگ ریختم، توی هر کدوم یه گل محمدی انداختم و با چند شیرینی کشمشی گذاشتم داخل سینی مسی.
سینی رو بردم حیاط و گفتم:
«بفرمایید مامانی، خدمت شما
مامانی لبخند زد و گفت:
«بهبه نازدونه، دستت درد نکنه... بیا عزیزم، برای آقاجون دو قاشق رب ریختم، ببر ببین طعمشو دوست داره؟ همهچی اندازهست؟»
آقاجون از اونور صدا زد:
«دستت طلا گلینجان! هر چی تو بسازی بهجون میشینه!»
? برای عصرانههای دونفره یا هدیهی خونهنویی، اگر دنبال یک چایخوری سرامیکی خاص هستید،
این مدل استکان نعلبکی گل آبی بهترین گزینهست.