عطر چای در خانه مامانی | چایخوری گلسرخی و قصه‌ی یک ظهر دل‌انگیز ایرانی
11
۶ روز پیش
0

عطر چای در خانه مامانی | چایخوری گلسرخی و قصه‌ی یک ظهر دل‌انگیز ایرانی

مامانی در حال درست کردن کوفته تبریزی بود. قرار بود چند نفر از دوستان آقاجون برای ناهار بیان، برای همین مثل همیشه می‌خواست سنگ تموم بذاره.
گفتم: «مامانی، من ظرف‌های پذیرایی رو آماده کنم؟»
گفت: «آره قربون دستت نازدونه... اون استکان‌های گلسرخی رو از کابینت کنار یخچال دربیار و تمیز کن... شش تا استکان کمرباریک کافیه. یکی از سینی‌های گلسرخی هم بگذار برای پذیرایی چای...»

آقاجون برای پذیرایی، تخت رو توی حیاط، زیر سایه‌ی بون گذاشته بود. فرش‌های لاکی ترکمن رو پهن کرده بود و دو تا پشتی هم تکیه داده بود به دیوار. باغچه هم صفایی گرفته بود، برگ‌ها از خوشحالی برق می‌زدند?

سینی سرامیکی گلسرخی رو که پرنده‌های کنجکاوش مشغول خوش‌وبش بودند، روی تخت، کنار سماور گذاشتم. شش تا استکان کمرباریک هم داخلش چیدم.
داخل قندان، قند ریختم و چند غنچه‌ی گل محمدی انداختم تا جوجه‌ی طلایی کنار سینی از عطرش لذت ببره.

برای امتحان، توی یکی از استکان‌ها چای ریختم تا ببینم دم کشیده یا نه...
رنگ حنایی چای روی سینی گلسرخی افتاده بود و از پج پج پرنده‌ها معلوم بود که چای حسابی خوش‌رنگ و لعابه. ☕️

وقتی برگشتم آشپزخونه، دیدم آقاجون با نون سنگک داغ از در وارد شد.
مامانی رو که در تکاپوی پخت‌و‌پز بود، صدا زد و گفت: «بیا ببین حیاط چی شده...»
مامانی خندید و گفت: «چه کردی مگه؟»
آقاجون سرش رو نزدیک گوش مامانی آورد و با همون صدای آروم و مهربونش زمزمه کرد:

«کوچه‌ لره سو سپمیشم، یار گلنده توز اولماسین...» ❤️

? اگر برای تبریک خانه‌نویی یا چشم‌روشنی به‌دنبال هدیه‌ای خاص و ماندگار هستید،
این ست چای‌خوری سرامیکی گلسرخی با استکان‌های کمرباریک انتخابی پر از عشق و اصالت ایرانیه

نظر خود را بنویسید...