آقاجون سر ظهری هوس شله زرد کرده بود. میگفت رفته بودم نونوایی، اونجا داشتند شله زرد میخورند، دلم خواست. مامانی گفت: کاری نداره که. ناهار که قرمه سبزی پختم ولی برای عصرونه برات آماده میکنم فقط خلال بادوم نداریم.
هنوز حرف مامانی تموم نشده بود که آقاجون جلوی در بود که بره کم و کسری شله زردو بخره.
نور عصر گاهی ملایمی روی فرش لاکی ترکمن روی تخت، افتاده بود. آقاجون با کلی ذوق، یه صفایی به حیاط داده بود. درخت و گلها را آب داده بود. هندونهای که صبح خریده بود را داخل حوض انداخته بود.
مامانی زیر قابلمه شله زرد را خاموش کرده بود تا خنک بشه. دوتایی توی حیاط نشسته بودند و گپ میزدند.
مامانی صدا زد نازدونه اگر کارت تموم شده، اون شله زرد و بریز بیار . یه ظرف و چاقو هم برای هندونه بیار.
از توی کابینت اون دو تا ظرف گلسرخی دلبر که شبیه حوض بودند را برداشتم. دو تا پرنده خوشگل کنار ظرف با خوشحالی به گلهای کف حوض، خیره شده بودند.
داخل ظرف کوچکتر، شله زرد ریختم و با دارچین و خلال بادوم تزیینش کردم. ظرف بزرگتر را هم بردم برای هندونه.
آقاجون هندونه را روی تخت گذاشته بود و منتظر ظرف بود.
گفتم بفرمایید قشنگ جان! اینم شله زرد شما...
آقا جون، مثل بچهها چشماش برق زد و ظرف شله زرد را گرفت و گفت: گلین جان قربون دستت که انقدر زود منو به مراد دلم رسوندی.
گفتم: این همه زحمت مامانی جایزه نداره؟
گفت: از دست تو وروجک...خم شد سمت مامانی و سرشو بوسید ...
اگر برای پذیرایی ظروف گلسرخی دوست دارید، این دو تا ظرف شبیه حوض، برای پذیرایی عالیه

- وزن محصول 4.0 کیلوگرم