گره زد به گره حوصله ها را...
گره زد به گره حوصله ها را...

گره زد به گره حوصله ها را...


ویژگی‌های کالا
خلاصه

نخ های رنگی اسباب بازی من بودند. سبز، قرمز، آبی. مادر گل های شاه عباسی را بر تار و پود فرش نقاشی می کرد. دستان من اما برای گره زدن کوچک بود. دستم را در رنگ گردو فرو می بردم. با نگاه استادکار که نقشه ها را با آواز می خواند پا به فرار می گذاشتم. آنقدر دور می شدم که دیگر صدایش را نمی شنیدم که می گفت دو تا زیر سه تا رو... آنقدر دور می شدم که صدای شانه کوبیدن را نمی شنیدم. اما وسوسه ای دوباره مرا می کشاند به سوی این همه رنگ. به دستان استاد نگاه می کردم و از تغییر رنگ های پشمی سفید حیرت می کردم. این شیفتگی مرا پشت دار قالی کنار مادرم نشاند و گره زدم و شانه زدم. پدر به صحرا می رفت و گیاه جمع می کرد. می گفت "رنگی که با این گیاهان ساخته شود صد سال دیگر هم رنگ است." من اما فکر می کردم استاد رنگ کار، ساحر است. دو رنگ را با اندازه های مختلف در هم می ریخت و نتیجه اش دیدنی بود...

هر روز که می گذرد جای رنگ ها روی دست های خودم ریشه دارتر می شوند. با هم اخت شدیم و با نگ

موجود نیست
انتخاب نوع کالا و تعداد
تعداد محصول در سبد می‌باشد
حداکثر
مبلغ پرداختی
مجموع محصول در سبد